فرق میان ازدواج دائم و موقت
مـن بـرخـلاف بـسـیـارى از افـراد، از تـشـكـیـكـات و ایـجـاد شـبـهـه هـایـى كـه در مـسایل اسلامى مى شود ـ با همه علاقه و اعتقادى كه به این دین دارم ـ به هیچ وجه ناراحت نـمـى شـوم . بـلكه در ته دلم خوشحال مى شوم . زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مـشـاهـده كـرده ام كـه ایـن آئیـن مـقـدس آسمانى در هر جبهه از جبهه ها كه بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده ، با نیرومندى و سرفرازى و جلوه و رونق بیشترى آشكار شده است .
خاصیت حقیقت همین است كه شك و تشكیك به روشن شدن آن كمك مى كند، شك ، مقدمه یقین ، و تـردیـد، پـلكـان تـحـقـیـق اسـت . در رسـاله زنـده بـیـدار از رسـاله مـیـزان العمل غزالى نقل مى كند كه :
(...گـفـتـار مـا را فـائده ایـن بس باشد كه تو را در عقاید كهنه و موروثى به شك مى افـكـنـد. زیـرا شـك پـایـه تـحـقـیـق اسـت و كـسـى كـه شـك نـمـى كـنـد درسـت تاءمل نمى كند. و هر كه درست ننگرد خوب نمى بیند و چنین كسى در كورى و حیرانى بسر مى برد).
بـگـذاریـد بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند، تا آنكه بدون آنكه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامى گردند.
یكى از قوانین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفرى ـ كه مذهب رسمى كشور ماست ـ این است كه ازدواج به دو نحو مى تواند صورت بگیرد: دائم و موقت :
ازدواج مـوقـت و دائم در پـاره اى از آثار با هم یكى هستند و در قسمتى اختلاف دارند. آنچه در درجه اول ، این دو را از هم متمایز مى كند یكى این است كه زن و مرد تصمیم مى گیرند بـه طـور مـوقـت بـا هـم ازدواج كـنـنـد و پـس از پـایـان مـدت ، اگـر مـایـل بـودنـد تـمـدیـد كـنـنـد تـمـدیـد مـى كـنـنـد و اگـر مایل نبودند از هم جدا مى شوند.
دیـگـر ایـنـكـه از لحاظ شرایط، آزادى بیشترى دارند كه به طور دلخواه به هر نحو كه بخواهند پیمان مى بندند. مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد باید عهده دار مخارج روزانه و لبـاس و مـسـكـن و احـتـیـاجـات دیـگـر زن از قـبـیل دارو و طبیب بشود، ولى در ازدواج موقت بـسـتـگـى دارد بـه قـرارداد آزادى كـه میان طرفین منعقد مى گردد. ممكن است مرد نخواهد یا نـتـوانـد مـتـحـمـل ایـن مـخـارج بـشـود، یـا زن نـخـواهـد از پول مرد استفاده كند.
در ازدواج دائم ، زن خواه ناخواه باید مرد را به عنوان رئیس خانواده بپذیرد و امر او را در حـدود مـصـالح خـانـواده اطاعت كند. اما در ازدواج موقت بسته به قراردادى است كه میان آنها منعقد مى گردد.
در ازدواج دائم ، زن و شوهر خواه ناخواه از یكدیگر ارث مى برند. اما در ازدواج موقت چنین نیست . پس تفاوت اصلى و جوهرى ازدواج موقت با ازدواج دائم در این است كه ازدواج موقت از لحـاظ حـدود و قـیود (آزاد) است ، یعنى وابسته به اراده و قرارداد طرفین است . حتى موقت بودن آن نیز در حقیقت نوعى آزادى به طرفین مى بخشد و زمان را در اختیار آنها قرار مى دهد.
در ازدواج دائم ، هیچ كدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگرى حق ندارند از بچه دار شدن و تـولیـد نـسـل جـلوگـیرى كنند، ولى در ازدواج موقت جلب رضایت طرف دیگر ضرورت ندارد. در حقیقت این نیز نوعى آزادى دیگر است كه به زوجین داده شده است .
اثـرى كـه از ایـن ازدواج تـولیـد مـى شود یعنى فرزندى كه بوجود مى آید با فرزند ناشى از ازدواج دائم هیچ گونه تفاوتى ندارد.
مـهـر، هـم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت . با این تفاوت كه در ازدواج موقت ، عـدم ذكـر مـهـر مـوجـب بـطـلان عـقـد اسـت و در ازدواج دائم ، عـقـد باطل نیست . مهرالمثل تعیین مى شود.
هـمـان طـورى كـه در عـقد دائم ، مادر و دختر زوجه بر زوج ، و پدر و پسر زوج بر زوجه حـرام و مـحـرم مـى گـردنـد در عـقد منقطع نیز چنین است و همان طورى كه خواستگارى كردن زوجـه دائم بـر دیـگـران حـرام اسـت ، خواستگارى زوجه موقت نیز بر دیگران حرام است ، هـمـان طـورى كـه زناى با زوجه دائم غیر، موجب حرمت ابدى مى شود، زناى با زوجه موقت نـیـز مـوجب حرمت ابدى مى شود. همانطور كه زوجه دائم بعد از طلاق باید مدتى عده نگه دارد، زوجـه مـوقـت نـیـز بـعـد از تمام شدن مدت یا بخشیدن آن باید عده نگه دارد. با این تـفـاوت كـه عـده زن دائم سـه نـوبـت عـادت مـاهـانـه اسـت و عـده زن غـیر دائم دو نوبت یا چـهـل و پـنـج روز. در ازدواج دائم جـمـع مـیان دو خواهر جایز نیست ، در ازدواج موقت نیز روا نیست .
ایـن اسـت آن چـیـزى كـه بـه نام ازواج موقت یا نكاح منقطع در فقه شیعه آمده است و قانون مدنى ما نیز عین آن را بیان كرده است .
بـدیـهـى اسـت كه ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم ، و اما اینكه مردم ما به نـام ایـن قـانـون سـوء اسـتـفـاده هـایـى كرده و مى كنند، ربطى به قانون ندارد. لغو این قـانـون ، جـلوى آن سـوء اسـتـفـاده هـا را نـمـى گـیـرد بـلكـه شكل آنها را عوض مى كند. بعلاوه صدها مفاسدى كه از خود لغو قانون برمى خیزد.
مـا نـبـایـد آنـجـا كـه انـسـانـهـا را بـایـد اصـلاح و آگـاه كـنـیـم بـه دلیل عدم عرضه و لیاقت در اصلاح انسانها مرتبا بجان مواد قانونى بیفتیم ، انسانها را تبرئه كنیم و قوانین را مسئول بدانیم .
اكـنـون بـبـیـنـیـم بـا بودن ازدواج دائم ، چه ضرورتى هست كه . قانونى به نام قانون ازدواج مـوقـت بـوده بـاشـد، آیـا ازدواج مـوقـت ـ بـه قـول نویسندگان (زن روز) با حیثیت انسانى زن و با روح اعلامیه حقوق بشر منافات دارد؟ آیـا ازدواج مـوقـت اگـر هم لازم بوده است در دوران كهن لازم بوده است . اما زندگى و شرایط و اقتضاى زمان حاضر با آن موافقت ندارد؟
ما این مطلب را تحت دو عنوان بررسى مى كنیم :
الف . زندگى امروز و ازدواج موقت .
ب . مفاسد و معایب ازدواج موقت .
زندگى امروز و ازدواج موقت
چنانكه قبلا دانستیم ، ازدواج دائم مسؤ ولیت و تكلیف بیشترى براى زوجین تولید مى كند، بـه هـمـیـن دلیـل پـسـر یـا دخـتـرى نـمـى تـوان یـافـت كـه از اول بـلوغ طـبـیـعـى كـه تـحت فشار غریزه قرار مى گیرد آماده ازدواج دائم باشد. خاصیت عـصـر جـدیـد ایـن اسـت كـه فـاصـله بـلوغ طـبـیـعـى را بـا بـلوغ اجـتـمـاعـى و قـدرت تـشـكـیـل عـائله زیـادتـر كـرده اسـت . اگـر در دوران سـاده قـدیـم یـك پـسربچه در سنین اوایل بلوغ طبیعى از عهده شغلى كه تا آخر عمر به عهده او گذاشته مى شد برمى آمد، در دوران جـدیـد ابـدا امـكـان پـذیـر نـیـسـت . یـك پـسـر مـوفـق در دوران تـحـصـیـل كـه دبـسـتـان و دبـیـرستان و دانشگاه را بدون تاءخیر و رد شدن در امتحان آخر سـال و یـا در كـنـكـور دانـشـگـاه گـذرانـده بـاشـد در 25 سـالگـى فـارغ التـحـصـیـل مـى گـردد و از ایـن بـه بـعد مى تواند درآمدى داشته باشد. قطعا سه چهار سـال هم طول مى كشد تا بتواند سر و سامان مختصرى براى خود تهیه كند و آماده ازدواج دائم گـردد. هـمـچـنـیـن اسـت یـك دخـتـر مـوفـق كـه دوران تحصیل را مى خواهد طى كند.
جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسى
شـمـا اگر امروز یك پسر محصل هجده ساله را كه شور جنسى او به اوج خود رسیده است ، تـكـلیـف بـه ازدواج بـكـنـیـد بـه شـمـا مـى خـنـدنـد. هـمـچـنـیـن اسـت یـك دخـتـر مـحـصـل شـانـزده ساله . عملا ممكن نیست این طبقه در این سن زیر بار ازدواج دائم بروند و مـسـؤ ولیـت یـك زنـدگـى را ـ كـه وظـایـف زیادى براى آنها نسبت به یكدیگر و نسبت به فرزندان آینده شان ایجاد مى كند ـ بپذیرند.
كدامیك ؟ رهبانیت موقت یا كمونیسم جنسى یا ازدواج موقت ؟
از شـمـا مـى پـرسـم ، آیـا بـا ایـن حـال ، با طبیعت و غریزه چه رفتارى بكنیم ؟ آیا طبیعت حـاضـر اسـت بـه خـاطر اینكه وضع زندگى ما در دنیاى امروز اجازه نمى دهد كه در سنین شـانـزده سالگى و هجده سالگى ازدواج كنیم ، دوران بلوغ را به تاءخیر بیندازد و تا ما فارغ التحصیل نشده ایم ، غریزه جنسى از سر ما دست بردارد؟
آیـا جـوانـان حـاضرند یك دوره (رهبانیت موقت ) را طى كنند و خود را سخت تحت فشار و ریـاضـت قـرار دهـنـد تـا زمانى كه امكانات ازدواج دائم پیدا شود؟ فرضا جوانى حاضر گـردد. رهـبـانـیـت مـوقت را بپذیرد آیا طبیعت حاضر است از ایجاد عوارض روانى سهمگین و خطرناكى كه در اثر ممانعت از اعمال غریزه جنسى پیدا مى شود و روانكاوى امروز از روى آنها پرده برداشته است صرف نظر كند؟
دو راه بـیـشـتـر بـاقـى نـمـى مـانـد، یـا ایـنـكـه جـوانـان را بـه حال خود رها كنیم و به روى خود نیاوریم . به یك پسر بچه اجازه دهیم از صدها دختر كام بـرگـیـرد، و بـه یك دختر اجازه دهیم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندین بـار سـقـط جـنـیـن كـنـد. یـعـنى عملا كمونیسم جنسى را بپذیریم . و چون به پسر و دختر (مـتـسـاویا) اجازه داده ایم ، روح اعلامیه حقوق بشر را از خود شاد كرده ایم ، زیرا روح اعلامیه حقوق بشر از نظر بسیارى از كوته فكران این است كه زن و مرد اگر بناست به جـهـنـم دره هـم سـقـوط كـنـنـد دوش بـه دوش یـكـدیـگـر و بـازو بـه بـازوى هم و بالاخره (متساویا) سقوط كنند.
آیـا ایـن چـنـیـن پـسـران و دخـتـرانـى بـا چـنـیـن روابـط فـراوان و بـى حـدى در دوران تحصیل پس از ازدواج دائم ، مرد زندگى و زن خانواده خواهند بود؟
راه دوم ، ازدواج مـوقـت و آزاد اسـت . ازدواج مـوقـت در درجـه اول زن را محدود مى كند كه در آن واحد زوجه دو نفر نباشد، بدیهى است كه محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نیز خواه ناخواه هست . وقتى كه هر زنى به مرد معینى اختصاص پیدا كـنـد قـهـرا هـر مـردى هـم بـه زن مـعـیـنى اختصاص پیدا مى كند، مگر آنكه از یك طرف عدد بیشترى باشند. بدین ترتیب پسر و دختر تحصیل خود را مى گذرانند بدون آنكه رهبانیت مـوقـت و عـوارض آن را تـحـمـل كـرده بـاشـند و بدون آنكه در ورطه كمونیسم جنسى افتاده باشند.
ازدواج آزمایشى
این ضرورت ، اختصاص به ایام تحصیل ندارد، در شرایط دیگر نیز پیش مى آید. اصولا مـمـكـن اسـت زن و مردى كه خیال دارند با هم به طور دائم ازدواج كنند و نتوانسته اند نسبت بـه یـكـدیـگـر اطـمـینان كامل پیدا كنند به عنوان ازدواج آزمایشى براى مدت موقتى با هم ازدواج كـنـنـد. اگر اطمینان كامل به یكدیگر پیدا كردند ادامه مى دهند و اگر نه از هم جدا مى شوند.
مـن از شـمـا مـى پـرسـم : ایـنـكـه اروپـایـیـان وجـود یـك عـده از زنـان بـدكـار را در مـحـل مـعین از هر شهرى تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضرورى مى دانند براى چیست ؟ آیا جز این است كه وجود مردان مجردى را كه قادر به ازدواج دائم نیستند خطر بزرگى براى خانواده ها به حساب مى آورند؟
راسل و نظریه ازدواج موقت
برتراند راسل فیلسوف معروف انگلیسى در كتاب زناشویى و اخلاق مى گوید:
(... در واقـع اگـر درسـت بـیـنـدیـشـیـم ، پـى مـى بـریـم كـه فواحش ، معصومیت كانون خـانـوادگـى و پـاكـى زنـان و دخـتـران ما را حفظ مى كنند. هنگامى كه این عقیده را لكى در بـحـبوحه عصر ویكتوریا ابراز كرد اخلاقیون سخت آزرده شدند، بى آنكه خود علت آن را بـدانـنـد. امـا هـرگـز نـتـوانـسـتـنـد خـطـاى عـقـیـده لكـى را بـه ثـبـوت رسـانـنـد. زبـان حال اخلاقیون مزبور با تمام منطقشان این است كه (اگر مردم از تعلیمات ما پیروى مى كردند دیگر فحشاء وجود نمى داشت ) اما ایشان به خوبى مى دانند كه كسى توجه به حرفشان نمى كند.)
ایـن است فرمول فرنگى چاره جویى خطر مردان و زنانى كه قادر به ازدواج دائم نیستند و آن بـود فـورمـولى كـه اسـلام پـیـشـنـهـاد كـرده اسـت . آیـا اگـر ایـن فرمول فرنگى به كار بسته شود و گروهى زن بدبخت به ایفاى این وظیفه اجتماعى ! اخـتـصـاص داده شـونـد آن وقـت زن بـه مـقـام واقـعى و حیثیت انسانى خود رسیده است و روح اعلامیه حقوق بشر شاد شده است ؟
برتراند راسل رسما در كتاب خود فصلى تحت عنوان ازدواج تجربى باز كرده است . وى مى گوید:
(قـاضـى لیـنـدزى ، كـه سـالیان متمادى ماءمور دادگاه دنور بوده و در این مقام فرصت مـشاهده حقایق زیادى داشته پیشنهاد مى كند كه ترتیبى به نام (ازدواج رفاقتى ) داده شـود. متاءسفانه پست رسمى خود را (در امریكا) از دست داد. زیرا مشاهده شد كه او بیش از ایـجـاد حـس گـنـاهـكـارى در فـكـر سـعـادت جـوانـان اسـت . بـراى عـزل او كـاتـولیـكـهـا و فـرقـه ضـد سـیـاه پـوسـتـان از بذل مساعى خوددارى نكردند.
پـیـشنهاد ازدواج رفاقتى را یك محافظه كار خردمند كرده است و منظور از آن ایجاد ثباتى در روابـط جـنـسـى اسـت . لیـنـدزى مـتـوجـه شـده كـه اشـكـال اسـاسـى در ازدواج ، فـقـدان پـول اسـت . ضـرورت پول فقط از لحاظ اطفال احتمالى نیست ، بلكه از این لحاظ است كه تامین معیشت از جانب زن بـرازنـده نـیـسـت . و بـه ایـن ترتیب نتیجه مى گیرد كه جوانان باید مبادرت به ازدواج رفـاقـتـى كـنند كه از سه لحاظ با ازدواج عادى متفاوت است : اولا منظور از ازدواج تولید نـسـل نـخواهد بود. ثانیا مادام كه زن جوان فرزندى نیاورده و حامله نشده طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق مستحق كمك خرجى براى خوراك خواهد بـود... مـن هـیـچ تردیدى در موثر بودن پیشنهادات لیندزى ندارم و اگر قانون آن را مى پذیرفت تاءثیر زیادى در بهبود اخلاق مى كرد).
آنچه لیندزى و راسل آن را (ازدواج رفاقتى ) مى نامند گرچه با ازدواج موقت اسلامى انـدك فـرقـى دارد، امـا حـكـایـت مـى كـنـد كـه مـتـفـكـرانـى مـانـنـد لیـنـدزى و راسـل بـه ایـن نـكـتـه پـى بـرده اند كه تنها ازدواج دائم و عادى وافى به همه احتیاجات اجتماع نیست .
مـشـخـصـات قـانـون ازدواج مـوقت و ضرورت وجود آن و عدم كفایت ازدواج دائم به تنهایى براى رفع احتیاجات بشرى بالاخص در عصر حاضر مورد بررسى قرار گرفت . اكنون مـى خـواهیم به اصطلاح آن طرف سكه را مطالعه كنیم . ببینیم ازدواج موقت چه زیانهایى ممكن است در برداشته باشد. مقدمتا مى خواهم مطلبى را تذكر دهم :
در میان تمام موضوعات و مسائل و زمینه هاى اظهار نظر كه براى بشر وجود داشته و دارد هـیـچ مـوضـوع و زمـیـنـه اى بـه انـدازه بحث در تاریخ علوم و عقاید و سنن و رسوم و آداب بـشـرى گـنـگ و پـیـچـیـده نـیـسـت . و بـه هـمـیـن جـهت در هیچ موضوعى بشر به اندازه این مـوضـوعـات ، یـاوه نـبـافـتـه اسـت و اتفاقا در هیچ موضوعى هم به اندازه این موضوعات شهوت اظهار نظر نداشته است .
از بـاب مـثـال اگـر كـسـى اطـلاعـاتى در فلسفه و عرفان و تصوف و كلام اسلام داشته بـاشـد و آنـگـاه پـاره اى از نـوشـتـه هاى امروز را ـ كه غالبا اقتباس از خارجیها و یا عین گـفـتـه هـاى آنـهـاسـت ـ خـوانـده بـاشـد مـى فـهـمـد كـه مـن چـه مـى گـویـم . مـثـل ایـن اسـت كـه مـسـتـشـرقـیـن و اتـبـاع و اذنـابـشـان ، بـراى اظـهـار نظر در این گونه مـسـائل هـمـه چـیـز را لازم مـى دانـنـد مـگـر ایـنـكـه خـود آن مسائل را عمیقا بفهمند و بشناسند.
مـثلا در اطراف مساءله اى كه در عرفان اسلامى به نام (وحدت وجود) معروف است ، چه حـرفـهـا كـه زده نـشـده اسـت ! فـقـط جاى یك چیز خالى است و آن اینكه وحدت وجود چیست و قـهـرمـانـان آن در عرفان اسلامى از قبیل محیى الدین عربى و صدرالمتاءلهین شیرازى چه تصورى از وحدت وجود داشته اند؟
مـن وقـتـى كـه بـرخـى از اظـهار نظرهاى مندرج در چند شماره مجله زن روز را درباره نكاح مـنقطع خواندم بى اختیار به یاد مساءله وحدت وجود افتادم ، دیدم همه حرفها به میان آمده است جز همان چیزى كه روح این قانون را تشكیل مى دهد و منظور قانون گذار بوده است .
البته این قانون چون یك (میراث شرقى ) است ، این اندازه مورد بى مهرى است و اگر یـك (تـحـفـه غربى ) بود این طور نبود. قطعا اگر این قانون از مغرب زمین آمده بود، امـروز كـنـفـرانـسـهـا و سـمـیـنـارهـا داده مى شد كه منحصر كردن ازدواج به ازدواج دائم با شـرایـط نـیـمـه دوم قـرن بـیـسـتـم تـطـبـیـق نـمـى كـنـد، نـسـل امـروز زیـر بـار ایـن هـمـه قـیـود ازدواج دائم نـمـى رود، نـسل امروز مى خواهد آزاد باشد و آزاد زندگى كند و جز زیر بار ازدواج آزاد كه همه قیود و حدودش را شخصا انتخاب و اختیار كرده باشد نمى رود...
و بـه هـمـیـن دلیـل اكـنـون كـه ایـن زمـزمـه از غـرب بـلنـد شـده و كـسـانـى امـثـال بـرتـرانـد راسـل مساءله اى تحت عنوان (ازدواج رفاقتى ) پیشنهاد مى كنند پیش بـیـنـى مـى شـود كـه بـیـش از آن انـدازه كـه اسـلام خـواسـتـه اسـتقبال شود و ازدواج دائم را پشت سر بگذارد و ما در آینده مجبور بشویم از ازدواج دائم دفاع و تبلیغ كنیم .
معایب و مفاسدى كه براى نكاح منقطع ذكر شده از این قرار است :
1. پـایـه ازدواج بـایـد بـر دوام بـاشـد، و زوجـیـن از اول كه پیمان زناشویى مى بندند باید خود را براى همیشه متعلق به یكدیگر بدانند و تـصـور جـدایـى در مـخیله آنها خطور نكند، علیهذا ازدواج موقت نمى تواند پیمان استوارى میان زوجین باشد.
ایـنـكه پایه ازدواج باید بر دوام باشد بسیار مطلب درستى است ، ولى این ایراد وقتى وارد اسـت كـه بـخـواهـیـم ازدواج مـوقـت را جـانـشین ازدواج دائم كنیم و ازدواج دائم را منسوخ نماییم .
بـدون شـك هـنـگـامـى كـه طـرفـیـن قـادر بـه ازدواج دائم هـسـتـنـد و اطـمـیـنـان كـامـل نـسـبـت بـه یـكـدیـگر پیدا كرده اند و تصمیم دارند براى همیشه متعلق به یكدیگر باشند پیمان ازدواج دائم مى بندند.
ازدواج موقت از آن جهت تشریع شده است كه ازدواج دائم به تنهایى قادر نبوده است كه در هـمـه شـرایـط و احـوال رفـع احتیاجات بشر را بكند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم این بـوده اسـت كه افراد یا به رهبانیت موقت مكلف گردند و یا در ورطه كمونیسم جنسى غرق شـونـد. بـدیـهى است كه هیچ پسر یا دخترى آنجا كه برایش زمینه یك زناشویى دائم و همیشگى فراهم است خود را با یك امر موقتى سرگرم نمى كند.
2. ازدواج مـوقـت از طـرف زنـان و دخـتـران ایـرانـى ـ كـه شـیـعـه مـذهـب مـى بـاشـنـد ـ اسـتـقبال نشده است و آن را نوعى تحقیر براى خود دانسته اند، پس افكار عمومى خود مردم شیعه نیز آن را طرد مى كند.
جـواب ایـن است كه اولا منفوریت متعه در میان زنان ، مولود سوء استفاده هایى است كه مردان هـوسـران در ایـن زمـیـنـه كـرده انـد و قانون باید جلو آنها را بگیرد و ما درباره این سوء اسـتـفـاده هـا بـحـث خـواهـیـم كـرد. ثـانـیـا انـتظار اینكه ازدواج موقت به اندازه ازدواج دائم استقبال شود ـ در صورتى كه فلسفه ازدواج موقت یا عدم امكان طرفین یا یك طرف براى ازدواج دائم است ـ انتظار بیجا و غلطى است .
3. نكاح منقطع برخلاف حیثیت و احترام زن است ، زیرا نوعى كرایه دادن آدم و جواز شرعى آدم فـروشـى اسـت ، خـلاف حـیـثـیـت انـسـانـى زن اسـت كـه در مقابل وجهى كه از مردى مى گیرد وجود خود را در اختیار او قرار دهد.
این ایراد از همه عجیب تر است . اولا ازدواج موقت با مشخصاتى كه در مقاله پیش گفتیم چه ربـطـى بـه اجـاره و كـرایـه دارد و آیـا مـحدودیت مدت ازدواج موجب مى شود كه از صورت ازدواج خـارج و شـكـل اجـاره و كـرایه به خود بگیرد؟ آیا چون حتما باید مهر معین و قطعى داشـته باشد كرایه و اجاره است ؟ كه اگر بدون مهر بود و مرد چیزى نثار زن نكرد، زن حیثیت انسان خود را باز یافته است ؟ ما درباره مساءله مهر جداگانه بحث خواهیم كرد.
از قضا فقها تصریح كرده اند و قانون مدنى نیز بر همان اساس مواد خود را تنظیم كرده است كه ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهیت قرارداد هیچ گونه تفاوتى با هم ندارند و نـبـایـد داشـته باشند. هر دو ازدواجند و هر دو باید با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بـگـیـرنـد و اگـر نـكـاح مـنـقـطـع را صـیـغـه هـاى مـخـصـوص اجـاره و كـرایـه بـخـوانـند باطل است .
ثـانـیـا از كـى و چـه تـاریـخى كرایه آدم منسوخ شده است ؟ تمام خیاطها و باربرها تمام پزشكها و كارشناسها، تمام كارمندان دولت از نخست وزیر گرفته تا كارمند دون رتبه ، تمام كارگران كارخانه ها آدمهاى كرایه اى هستند.
ثـالثـا زنـى كـه بـه اخـتیار و اراده خود با مرد بخصوصى عقد ازدواج موقت مى بندد آدم كـرایـه اى نـیـسـت كارى بر خلاف حیثیت و شرافت انسانى نكرده است ، اگر مى خواهید زن كـرایـه اى را بـشـنـاسـید، اگر مى خواهید بردگى زن را ببینید به اروپا و امریكا سفر كـنـید و سرى به كمپانیهاى فیلمبردارى بزنید تا ببینید زن كرایه اى یعنى چه . ببینید چگونه كمپانیهاى مزبور، حركات زن ، ژست هاى زن ، اطوار زنانه زن ، هنرهاى جنسى زن را به معرض فروش مى گذارند. بلیطهاى كه شما براى سینماها و تئاترها مى خرید، در حـقـیـقـت اجاره بهاى زن هاى كرایه اى را مى پردازید. ببینید در آنجا زن بدبخت براى ایـنـكـه پـولى بگیرد تن به چه كارهاى مى دهد. مدتها تحت نظر متخصصان كار آزموده و شـریـف ! بـاید رموز تحریكات جنسى را بیاموزد، بدن و روح و شخصیت خود را در اختیار یـك مـؤ سسه پول درآورى قرار دهد براى اینكه مشتریان بیشترى براى آن مؤ سسه پیدا كند.
سرى به كاباره ها و هتلها بزنید ببینید زن چه شرافتى بدست آورده است و براى اینكه مـزد نـاچـیـزى بـگیرد و جیب فلان پولدار را پرتر كند چگونه باید همه حیثیت و شرافت خود را در اختیار مهمانان قرار دهد.