توضیحات کامل :

آرماگدون گرایی و تأثیر آن بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریكا

 

 

مقدمه:

روایت ادیان مختلف از آخرالزمان بخش مهمی از هویت جامعه بشری را شكل داده است. به طوری كه بسیاری از تعاملات بشر به ویژه در سطح بین‌المللی و نحوه این روابط ریشه در رویكردی دارد كه پیروان ادیان مختلف به آخر الزمان دارند و ویژگی‌های قابل تأملی را متوجه الگوی رفتاری كشورها كرده است.

رویكردی كه هر قوم به این موضوع دارد نوع مأموریت آن قوم را مشخص می‌كند. این مأموریت به ابعاد گوناگون زندگی این قوم یعنی فرهنگ، اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی تسرّی پیدا می‌كند و در واقع یكی از عوامل كلان در سامان بخشی سیاست‌های یك كشور است. پیشبرد جهان به سمت الگویی كه برای آخرالزمان ترسیم شده یكی از دغدغه‌های اصلی پیروان ادیان مختلف است. در این الگو حق و باطل تعریف شده است و این درگیری‌های زیادی را بین ملت‌های مختلف شكل می‌دهد. یكی از این روایت‌ها، روایت كتاب عهد عتیق از برخوردی است كه در آخرالزمان پدید می‌آید. این روایت كه به «هارو مجدون» یا «آرماگدون» معروف است امروز شكل دهنده بخش عظیمی از رفتاری است كه در درون جهان صورت می‌گیرد و جهان بیرون از آن را نیز دستخوش تحول كرده است. همانطور كه در صفحات بعدی به خوبی توصیف خواهد شد ایالات متحده آمریكا بعد از انحراف مسیحیت پروتستانی و نزدیك شدن ایده‌های آن با ایده‌های صهیونیسم یهودی به شدت تحت تأثیر این روایت تفوق جویانه از آخرالزمان قرار گرفته است. اگرچه سیاست‌های اعلامی ایالات متحده مبتنی بر اصول مكتب سكولاریسم معرفی می‌شود، اما سیاست‌های اعمالی این دولت به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم براساس اصول مذهبی و دینی بنا شده است. اشاره بوش «به جنگ‌های صلیبی» بعد از ضد واقعیت «یازدهم سپتامبر» و تشابه این دو پدیده به یكدیگر گویای عمق و ریشه‌های مذهبی در افكار «سیاست سازان» جامعه آمریكا دارد. بنابراین آمریكا دارای نظام ارزش‌هایی است كه از آن می‌تواند به ایدئولوژی تعبیر نمود و نومحافظه‌كاری آمریكا به شدت تحت تأثیر این ارزش‌ها قرار دارد. این ایدئولوژی پیوند عمیقی بین صهیونیسم و پروتستانیسم ایجاد كرده است كه سیاست خارجی آمریكا را تعیین می‌كند. در این راستا بوش به شدت تحت تأثیر كشیش‌های مسیحی است كه از آنها به عنوان «صهیونیست‌های مسیحی» نام برده می شود. این دسته بقای آمریكا را منوط به بقای اسرائیل می‌دانند و به ائتلاف خیر (اسرائیل و آمریكا) در مقابل ائتلاف شر (مسلمانان و ادیان دیگر) تأكید دارند. بنابراین صدور ارزش‌های آمریكای حالتی مذهبی به خود گرفته است.

در این تحقیق تلاش می‌شود تأثیر ایده مذهبی آرماگدون بر سیاست خارجی ایالات متحده مورد بررسی قرار گیرد.

 

 

 

فصل اول: سیری در تاریخ؛ 

آرماگدون گراها كیستند و چه می‌گویند؟

 

برای ترسیم مسیر مطالعاتی موضوع تحقیق لازم است ابتدا از ریشه بحث كه ایده «صهیونیسم» است آغاز كنیم.

«صهیونیسم» اندیشه‌ای سیاسی است كه معتقد است در كتاب عهد عتیق (تورات) به یهودیان وعده داده شده به ارض موعود كه خداوند به ابراهیم و اخلافش وعده داده بازخواهند گشت. براساس این ایده در كتاب مقدس یهودیان محدوده این سرزمین از نیل تا فرات مشخص شده است. در متنی منسوب به ارمیای نبی آمده است «سرانجام روزی اسرائیلی‌های پراكنده در جهان دوباره در این سرزمین جمع خواهند شد. آنها دوباره خواهند آمد و بر فراز ارتفاعات صهیون آواز خواهند خواند.» (1)

جنبش صهیونیستی در واقع حركتی مستقل و متكی به خود نبود؛ بلكه همزمان با رشد رقابت‌های استعماری و امپریالیستی در اروپا به وجود آمد. اندیشه صهیونیسم صهیونیستی، یعنی بازگشت به فلسطین و تأسیس حكومت اسرائیل، در اصل از سوی قدرت‌های استعماری رقیب در اروپا مطرح شد و بعدها بورژوازی یهود نیز برای دستیابی به اهداف خود، با سرمایه داری اروپا همدست شد و حركت صهیونیستی را بنا نهاد. واژه «صهیونیسم» نخستین بار از سوی «ناتان بیرن بام»، یك یهودی اتریشی، در مقاله‌ای كه در سال 1886 انتشار یافت، مطرح شد. او مفهوم این واژه را «استقرار دوباره ملت یهود در خاك فلسطین معنا كرده است. (2)

اندیشه تأسیس دولتی برای قوم یهود، سابقه‌ای استعماری دارد و به زمان «ناپلئون بناپارت» باز می‌گردد. او در سال 1799 با صدور فرمانی از یهودیان خواست تا تحت لوای وی جمع شوند و در مقابل به آنها وعده داد تا سرزمین مقدسی را در اختیار آنان قرار دهد و عظمت و شكوه اورشلیم باستانی را زنده كند. (3)

 در این زمینه اعضای مجمع بزرگ پاریس می‌گویند:

«بناپارت در اندیشه حضور و نجات سیاسی یهودیان در سرزمین مصر یا كرانه‌های رود اردن بوده است. ما در این مورد هیچ تردیدی نداریم، .‌.‌. این مرد بزرگ، اندیشه استقرار دوباره یهودیان را در فلسطین در سر می‌پروراند و بازگرداندن یهودیان به فلسطین، جزئی از طرح‌های وی را در قبال مصر ـ كه وی هرگز از آن دست برنداشت ـ تشكیل می‌داده است.» (4)

اما تسلط ناپلئون بر منطقه، بیش از سه سال طول نكشید و با شكست فرانسه از انگلیس، نیروهای انگلیسی جایگزین نیروهای فرانسوی شدند. سیاست انگلیس این بود كه با سیطره بی رقیب ناوگان خود بر آب‌های منطقه و از راه حفظ امپراطوری عثمانی به عنوان سدی در برابر طمع كشورهای دیگر اروپا، منطقه را برای خود حفظ كند. در همین راستا انگلیس، نخستین كنسولگری غرب را در سال 1839م. در قدس بنا نهاد و بیشتر فعالیت آن را به حمایت از یهودیان مهاجر اختصاص داد. (5)

تعداد یهودیان مهاجر در فلسطین در ابتدا 9700 نفر بود كه در شهرهای قدس و جلیل و صفدو طبریه ساكن بودند. هدف انگلیس این بود كه یهودیان مهاجر بیشتری را به فلسطین بیاورد. این مقاصد در نامه «پالمرستون»[1]، نخست وزیر انگلیس به سفیر این كشور در استانبول آشكارا بیان شده است. در این نامه او پس از بر شمردن منافع سیاسی و مادی مهاجرت صهیونیستی به فلسطین به سلطان عثمانی می‌گوید: «بازگشت ملت یهود به فلسطین به دعوت سلطان عثمانی و با حمایت او، نقشه‌های شیطان محمد علی ]پادشاه مصر[ و جانشینانش را نقش بر آب خواهد كرد».(6) در اوت 1840، روزنامه «تایمز» چاپ لندن مقاله‌ای با عنوان «سوریه، بازگرداندن یهودیان» انتشار داد كه قسمتی از مقاله به شرح ذیل بود:

«پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین آبا و اجدادی خود، تحت حمایت پنج قدرت بزرگ، اینك مسأله‌ای ذهنی و خیالی نیست، بلكه از نظر سیاسی موضوعی درخور اعتنا است». (7)

با همة این تلاش‌ها، «پالمرستون» موفق نشد نظر یهودیان را برای مهاجرت به فلسطین جلب كند. دوران پالمرستون (52ـ1837)، یكی از پر رونق‌ترین ادوار رشد افكار و اندیشه‌های بازگشت یهودیان به فلسطین بود. (8) بعدها در زمان «دیزرائیلی»[2]، نخست‌وزیر وقت انگلیس، بین سالهای 1880ـ1868 این مسأله دوباره زنده شد. او برای بازگرداندن یهودیان به سرزمین باستانی فلسطین تلاش زیادی كرد و صهیونیست‌ها او را بزرگترین نماینده جنبش خود می‌دانند. در دهه نود قرن نوزدهم «سرهنگ گلداسمیت»[3]، در انگلیس یك ارگان نظامی برای تأمین امنیت مستعمره‌های یهودی در فلسطین ارائه داد. او كه رهبر «عشاق صهیون» انگلیس و اروپای غربی بود اعتقاد داشت كه مسأله یهود هرگز حل نخواهد شد، مگر در صورت تأسیس یك كشور یهودی در سرزمین فلسطین. (9)

با این همه از نظر تاریخی می‌توان پیدایش صهیونیسم سیاسی را با انتشار كتاب «دولت یهودیان» اثر «تئودورهرتصل» اتریشی در 1896م. همزمان دانست. هرتصل می‌كوشید تا به رهبران اروپا بقبولاند كه صهیونیسم در خدمت منافع آنها در خاورمیانه خواهد بود، هرتصل می‌گفت: «ما می‌توانیم بخشی از دیوار دفاعی اروپا در برابر آسیا باشیم، ما پاسدار تمدن در برابر بربریت خواهیم بود.»(10)

هرتصل پس از آن با بریتانیا وارد گفتگو شد. زیرا معتقد بود كه بریتانیا «نخستین كشوری است كه نیاز به توسعه استعماری را دریافته است.» براساس گفته هرتصل «مرام صهیونیسم كه مرامی استعماری است، قاعدتاً در انگلستان به سهولت و سرعت می‌تواند دریافت شود».(11)

در سال 1902م. هرتصل با «سیسیل رودز[4]» كه چندی پس از آن سرزمین رودزیا را به استعمار خود در آورده بود، وارد گفتگو شد. هرتصل در نامه‌ای به «رودز» نوشت، «از شما دعوت می‌كنم. كه در ساختن تاریخ كمك كنید. این مسأله مربوط به آفریقا نیست؛ بلكه مربوط به بخشی از آسیای صغیر است. این امر به مردان انگلیسی ارتباطی ندارد، بلكه مربوط به یهودیان است.» (12)

شیوه صهیونیسم در زمان «هرتصل» و «وایزمن» دارای صفات ویژه‌ای بود كه برجسته‌ترین آن «مرحله‌ای بودن» است. این صفت در سیاست گام به گام به سوی فلسطین نمایان است؛ یعنی اشغال آن از سوی نیروی نظامی با همكاری استعمار و تلاش در جهت سیطره اقتصادی بر مقدرات كشور و سپس مقابله با هرگونه اعتراض به وسیله نیروی مسلح.(13)

 

فهرست مطلب

 

عنوان                                                                                               صفحه

مقدمه......................................................................................................... 1

ـ فصل اول

سیری در تاریخ؛ آرماگدون‌گراها كیستند و چه می‌گویند..................... 4

انحراف در مسیحیت و بازگشت به آموزه‌های یهود............................... 11

پیوریتن‌ها و نفوذ یهودیت در امریكا....................................................... 18

شكل‌گیری جریان مسیحیت صهیونیستی در امریكا................................ 23

آرماگدون چیست؟................................................................................... 26

منابع فصل اول........................................................................................ 40

ـ فصل دوم

خاستگاه‌های قدرت یهودیان در امریكا.................................................. 44

خاستگاه اول: ویژگی‌های جامعه یهود.................................................... 46

خاستگاه دوم: لابی یهودیان.................................................................... 52

خاستگاه سوم: حضور در قوای مقننه و مجریه امریكا.......................... 57

خاستگاه چهارم: رسانه‌ها....................................................................... 62

تلویزیون و رادیوی امریكا و نفوذ یهودیان......................................................................... 63

مطبوعات امریكا و نفوذ یهودیان............................................................................................. 65

سینمای جهان و نفوذ یهودیان................................................................................................. 69

منابع فصل دوم....................................................................................... 84

ـ فصل سوم

تاثیر آرماگدون‌گرایی بر سیاست خارجی امریكا................................. 87

دلایل استراتژیك حمایت امریكا از اسرائیل ............................................ 90

بررسی تاریخی روابط آمریكا و اسرائیل................................................ 91

دوران جرج بوش پسر، 11 سپتامبر و رابطه با اسرائیل...................... 102

آینده روابط امریكا و اسرائیل............................................................... 109

خوب در مقابل شیطان.......................................................................... 114

جنگ عراق و ایده آرماگدون................................................................. 118

منابع فصل سوم.................................................................................... 122

ـ فصل چهارم

تاثر آموزه‌های دینی مسیحیان صهیونیست بر جریان نظریه‌پردازی در دانشگاهها  124

آراء فرانسیس فوكویاما........................................................................ 127

فوكویاما و تعبیر اسلام فاشیستی......................................................... 131

آراء ساموئل هانتینگتون........................................................................ 136

برخورد تمدن‌ها و ساموئل هانتینگتون................................................. 141

منابع فصل چهارم................................................................................. 146

نتیجه‌گیری............................................................................................. 147

 

 


[1]  Palmerston

[2]  Disraeli

[3]  Goldsmit

[4]  Cecil Rolodes