*مقاله اثر هنری*
گادامر اثر هنری را صرفاً یك محصول نمیداند؛ اثری كه بتوان آن را بارها ایجاد كرد.
اثر هنری به شیوهای غیرقابل تكرار به وجود میآید؛ بنابراین یك خلقت است تا یك محصول، اما آنچه كه چنین خصلتی به یك اثر میدهد، همانا «بازی هنری» است. گادامر در این مقاله با پیگیری مفهوم «بازی»، به فهم خود از «هنر» میپردازد.
بازی، پدیداری طبیعی و پایهای میباشد كه كل دنیای حیوانی را فراگرفته و بر آن حاكم است؛ و همانگونه كه مشخص است، انسان را نیز به مثابه موجودی طبیعی تعین میبخشد. انسان با دیگر حیوانات اشتراكات زیادی دارد و لذت بازی آنها میتواند ما را متعجب سازد.
اگر حیوانات و انسانها در ابعاد زیادی به یكدیگر شباهت دارند، آیا كشیدن خط مرز میان آنها امری مبهم نخواهد بود؟ درواقع، علوم مدرن، كنش و رفتار حیوانی ما را نسبت به این مسئله كه واقعاً چنین تفاوت و تمایز سئوال برانگیزی چگونه میباشد، آگاه ساخته است.
مسائل مختلف در قرن هفدهم به اعلی درجه سادگیشان رسیدهاند.
تأثیر بینش محوری دكارت در آن زمان بسیار چشمگیر بود؛ تا آنجا كه مسئله خودآگاهی، به عنوان نشانه انسانیت تلقی میشد؛ حیوانات صرفاً موجوداتی تصنعی لحاظ میگردیدند و انسان به تنهایی در میان موجودات و خلایق به دلیل خودآگاهی و اراده آزادش، متمایز و مشخص میشد.
شاید این پرسش مطرح شود كه آیا مدعای ما در خصوص گزینش آگاهانه و آزادانه انسان، بهتر از فهم رفتار حیوانی نمیتواند ادراك شود؟ آیا اینگونه نیست كه در تحلیل نهایی، بازی انسان نیز امری طبیعی قلمداد میشود و خلق اثر هنری به دلیل انگیزه بازی (Play-drive)است؟ ما همواره فكر میكنیم «با چیزی» بازی میكنیم و معتقدیم كه رفتارمان كاملاً متمایز از رفتار بازیگوشانه و شیطنتآمیز كودكان و حیوانات است.
درست است كه آنها نیز «با چیزی» بازی میكنند، اما آیا واقعاً «نیت و قصد» این یا آن بازی، برایشان به سادگی خود عمل بازی نیست؟ یعنی وضعیت و جریان زندگی، دیگر بازیای كه شخص آن را آغاز میكند یا وضع و یا میآموزد، این خصیصه را به طور ضمنی دارد كه «قصد شده» و «مورد نظر» است.
در اینجا ما از قواعد بازی آگاه هستیم؛ خواه در خصوص طیفی از بازیها كه در آنها با یكدیگر بازی میكنیم، سخن بگوییم، یا در مورد مسابقات ورزشی كه خصیصه بازی را به طور غیرمستقیم دارند. واضح است كه كنشهای بازیگوشانه ما، از همه رفتارهای دیگرمان، بدین شیوه متمایز میشوند. در دنیای حیوانی به طور واضحی مشاهده میشود، كه اشكال (مختلف) بازی، با یكدیگر و با دیگر كنشها و رفتارها تداخل میكنند.
بازیگوشانه بودن (playfulness) بازیهای انسانی، از طریق وضع قواعد و قوانین مشخص میشود؛ قواعدی كه صرفاً به همان صورتی كه در درون دنیای محدود بازی وضع میشوند. هر بازیكنی میتواند به سادگی از طریق خروج از بازی، از آنها (قواعد) اجتناب كند. البته، قواعد به طریق خاصی، در درون بازی به یكدیگر مرتبط هستند، و به همان اندازه نیز قابل تخلف و سرپیچی هستند كه در زندگی وجود دارند و ارتباط با آنها نیز درهمان حد است. در این زمینه، كدام معیار و اعتبار منطقی، هم پیوند ایجاد میكند و هم محدوده را مشخص میكند؟