سرگذشت دانش پزشكی تا رنسانس
پیش از پیدایش تاریخ
تاریخشناسان بر این باورند كه انسانهای كنونی فرزندان نیاكانی هستند كه روزگارانی در دشتهای پهناور و شكاف كوههای بلند به سر میبردند.
دگرگونی زندگی، كه آدمیان به جای بهرهگیری از توان جسمی خود، از نیروی خرد خویش یاری بگیرند، و از میان دشتها و درون شكاف كوهها به شهرهای پرشكوه بیایند، هزاران سال طول كشیدهاست.
آدمی در روزگاران قدیم بر روی زمینهای سرد و خیس (مرطوب) میزیست و با حیوانات خطرناكی كه در اطرافش بودند، دست و پنجه نرم میكرد. در آن روزگاران، مردم حیوانات را شكار میكردند تا گوشتشان را بخورند. استخوانهای همان حیوانات وسیلة شكار و پوست آنها لباس انسانها بود. انسانها در گروههای بسیار كوچك زندگی میكردند و مانند فرزندان امروزی خود سخن گفتن نمیدانستند و با صداهای مبهم فریاد مانند، چیزهایی را به یكدیگر میگفتند، و بیشتر با اشارة دست چیزهای ساده را بیان میكردند.
نیاكان ما كه در روزگاران پیش از تاریخ زندگی میكردند، به سه چیز بسیار مهم، پی برده بودند. یكی اینكه استخوانهای درشت و نوك تیز، ابزار مفیدی است كه میتواند سلاح نبرد نیز قرار گیرد. سپس دریافتند كه میتوان دستهای نیز برای آن ابزار یا سلاح فراهم كرده تا بهتر به كار گرفته شود. كشف آتش گام بعدی آنان بود. بوسیله آتش، آدم توانست خوراك خود را پخته، بخورد. آتش وسیلهای تازه بود كه میتوانست از هجوم حیوانات درنده نیز جلوگیری كند.
پزشكی غریزی
انسانهای نخستین همواره در تیررس خطر مرگهای فوری و دردناك ناشی از بیماری و خطر مرگ فوری و هراسانگیز یورش حیوانات وحشی از هر طرف بودند. در چنان شرایط سخت و ترسآور، زندگی آرام، آسان به دست نمیآمد. به این ترتیب عمر كمتر از سیسال بود. دانش پزشكی آن زمان از روی غریزة حیوانی بود؛ و هرگاه زخمی بر بردن وارد میشد و یا جوش و عفونتی در بدن كسی پدید میآمد، با مكیدن زخم، زودتر بهبود بدست میآید.
همانگونه كه دانسته بودند پس از یك پرخوری، مالیدن دستها (ماساژ) بر شكم، موجب آرامش دل درد میگردد.
ابزارهایی كه برای جنگ فراهم كرده بودند نیز، برای پاره كردن دملهای دستها و پاها و پشت و سایر جاهای بدن به كار رفت و سوزاندن محل زخم نیز نوعی مداوای دیگر شده بود كه جلوگیری از گسترش زخم میكرد و كسی كه از سوزاندن زخم جان سالم به در میبرد، بهبود مییافت.
هرچه گروههای كوچك بزرگتر میشدند، بیماریهای گوناگون گسترش بیشتری پیدا میكرد و میكروبها و ویروسهای بیماریها زیادتر میشدند و گروههای بیشتری را آلوده كرده و می كشتند. همانگونه كه اینك در مناطق غیربهداشتی جهان، بیماریهای گوناگون رواج دارند. این گونه كارهای پزشكی غریزی، رفته رفته به حالت روش درمانی درآمد كه با نظارت رئیس قبیله و با گروه رهبری انجام میگرفت و هر كس بیمار میشد، آن تجربهها برای او فراهم بود.